پرواز

Let's Fly,,,,,Fly By Books

شنا


مردی جان خود را با شنا کردن از میان امواج خروشان و سهمناک رودخانه ای به خطر انداخت و پسر بچه ای را که بر اثر جریان آب به دریا رانده شده بود,از مرگ حتمی نجات داد.
پسر بچه پس از غلبه بر اضطراب و وحشت ناشی از غرق شدن رو به مرد کرد و گفت:از اینکه جان مرا نجات دادید,متشکرم...
مرد به چشمان پسر بچه نگریست و گفت:تشکر لازم نیست، پسرم فقط اطمینان حاصل کن که جانت ارزش نجات دادن را داشت...(dastanak.com)

https://telegram.me/fbbooks،مطالب کامل تر در در کانال ما

مانع یا فرصت

در روزگار قدیم، پادشاهی سنگ بزرگی را که در یک جاده اصلی قرار داد. سپس در گوشه‌ای قایم شد تا ببیند چه کسی آن را از جلوی مسیر بر می‌دارد. برخی از بازرگانان ثروتمند با کالسکه‌های خود به کنار سنگ رسیدند، آن را دور زدند و به راه خود ادامه دادند.

 بسیاری از آن‌ها نیز به شاه بد و بیراه گفتند که چرا دستور نداده جاده را باز کنند. امّا هیچ یک از آنان کاری به سنگ نداشتند. سپس یک مرد روستایی با بار سبزیجات به نزدیک سنگ رسید. بارش را زمین گذاشت و شانه‌اش را زیر سنگ قرار داد و سعی کرد که سنگ را به کنار جاده هل دهد. او بعد از زور زدن‌ها و عرق ریختن‌های زیاد بالاخره موفق شد. هنگامی که سراغ بار سبزیجاتش رفت تا آن‌ها را بر دوش بگیرد و به راهش ادامه دهد متوجه شد کیسه‌ای زیر آن سنگ در زمین فرو رفته است. کیسه را باز کرد پر از سکه‌های طلا بود و یادداشتی از جانب شاه که این سکه‌ها مال کسی است که سنگ را از جاده کنار بزند. آن مرد روستایی چیزی را می‌دانست که بسیاری از ما نمی‌دانیم!
 هر مانعی، فرصتی است تا وضعیت‌مان را بهبود بخشیم.(crm.armitis.com)



https://telegram.me/fbbooks،مطالب کامل تر در در کانال ما

رنج

✅رنج یا موهبت
آهنگری با وجود رنجهای متعدد و بیماری اش عمیقا به خدا عشق می ورزید. روزری یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت،از او پرسید
تو چگونه می توانی خدایی را که رنج و بیماری نصیبت می کند، را دوست داشته باشی؟
آهنگر سر به زیر اورد و گفت:
وقتی که میخواهم وسیله آهنی بسازم،یک تکه آهن را در کوره قرار می دهم.سپس آنرا روی سندان می گذارم و می کوبم تا به شکل دلخواه درآید.اگر به صورت دلخواهم درآمد،می دانم که وسیله مفیدی خواهد بود،اگر نه آن را کنار میگذارم.
همین موصوع باعث شده است که همیشه به درگاه خدا دعا کنم که خدایا ، مرا در کوره های رنج قرار ده ،اما کنار نگذار.(dastanak.com)


اهداف پوچ

در دهکده ای،یکی از کشاورز ها سگی داشت که همیشه کنار جاده می نشست و منتظر وسایل نقلیه ای می شد که از آن مسیر رد می شدند.به محض این که ماشینی سر می رسید،سگ به دنبال آن تا پایین جاده می دوید و در حالی که پارس می کرد،سعی می کرد تا از آن جلو بزند!

روزی،همسایه ی آن کشاورز از او پرسید: فکر می کنی بالاخره روزی سگت موفق می شود که از یکی از این ماشین ها سبقت بگیرد؟

کشاوورز پاسخ داد:این موضوع مهم نیست.آنچه مهم است،این است که اگر روزی از یکی از این ماشین ها سبقت بگیرد،چه چیزی به دست خواهد آورد؟!


نکته:داستان زندگی بعضی از آدم ها چه قدر شبیه رفتار این حیوان دست آموز است!

منبع:«تو،تویی؟!»اثری از امیر رضا آرمیون

کتابی با داستان ها و نکات جذاب و ادبی درباره ی زندگی.

می توانید این کتاب را کتابی مشابه مجموعه ی «سوپ جوجه برای روح» بدانید.

کتابی الهام بخش که می تواند به شما در مشکلات قوت قلب بدهد.

داستان هایی کوتاه و شگفت انگیز که داستان بالا از جلد دوم آن انتخاب شده است.



Designed By Erfan Powered by Bayan