در دهکده ای،یکی از کشاورز ها سگی داشت که همیشه کنار جاده می نشست و منتظر وسایل نقلیه ای می شد که از آن مسیر رد می شدند.به محض این که ماشینی سر می رسید،سگ به دنبال آن تا پایین جاده می دوید و در حالی که پارس می کرد،سعی می کرد تا از آن جلو بزند!
روزی،همسایه ی آن کشاورز از او پرسید: فکر می کنی بالاخره روزی سگت موفق می شود که از یکی از این ماشین ها سبقت بگیرد؟
کشاوورز پاسخ داد:این موضوع مهم نیست.آنچه مهم است،این است که اگر روزی از یکی از این ماشین ها سبقت بگیرد،چه چیزی به دست خواهد آورد؟!
نکته:داستان زندگی بعضی از آدم ها چه قدر شبیه رفتار این حیوان دست آموز است!
منبع:«تو،تویی؟!»اثری از امیر رضا آرمیون
کتابی با داستان ها و نکات جذاب و ادبی درباره ی زندگی.
می توانید این کتاب را کتابی مشابه مجموعه ی «سوپ جوجه برای روح» بدانید.
کتابی الهام بخش که می تواند به شما در مشکلات قوت قلب بدهد.
داستان هایی کوتاه و شگفت انگیز که داستان بالا از جلد دوم آن انتخاب شده است.
- شنبه ۱۱ شهریور ۹۶